Saturday, December 25, 2010

مریض تو


خنده
می گریم
گریه
می خندم
نگاه می کنم به پنجره
نوای آرام مرد چوپان
نی لبک
آرام
تاب می خورم
آه می کشم
بی حوصله
دور حیاط می دوم
به کلاغ روی دیوار سنگ میزنم
به زمین و آسمان،چپ نگاه می کنم
سکوت
تیک ساعت
یک بطری بالانتینز
تا آخرین قطره
به آتش می کشم خودم را
خاموشش می کنم
جیغ می کشم
صدایت می زنم
می نشینم
زانو به بغل
نزدیک دیوانه شدن
تو می آیی
باز می گویی:باز یک دقیقه نبودم
یک دقیقه؟
هفت قرن انتظار!!!
می فهمی؟

25/dec

No comments: