یکم:نم اول
***
باد می آمد
یاد تو
گذشت از پرده ها
کنار من روی تخت خوابید
سرش را
روی سینه
یاد تو
آه
ماسید چک چک اولین نم باران روی شیشه
چشمانم نم زد
------
------
------

دوم:بارش باران
***
باران می آید
برگ های گل کوکب درونم
چترهایش را
می گستراند
گویی
سنجاقک یادی
در کوچه باغ خاطره
پرسه می زند
-----
-----
-----
سوم:باز باران
***
باران که می آید
سیرسیرک وقت
بر صفحه ی دلم
آرام می گیرد
و عقربه ی خواب
به آرامی
راه خودش را
در پیش کلی فکر
از میان تنه ی تنومند دلتنگی ها
بیرون می کشد
-----
-----
-----

چهارم:طوفان و باد
***
طوفان باد باران
در بهبهه ی عشق من و تو
چنان
گوش کن:
باران که می آید
چیزی شبیه کرم
آرام آرام
بیرون می خزد
از سرزمین خزانی اجدادیم
چیزی که می لولد
بر گستره ی خوابم
و می آشوبد
آرامش شبانه ام را
-----
-----
-----
پنجم:باران شلاقی
***
امشب باران چنان می بارد که گویی
هر چیز بین من و تو
شسته می شود
و من یادم می رود که تا کجا
که تا کجا
دوستت داشتم
و یادم می رود
مسیر خانه ات را
و از یاد می برم
چه اشک هایی که برایت ریختم!.
زیر صاعقه و باران شلاقی
زانو زده به زمین
خودم را در آغوش می گیرم
هم آمیخته اشک هایم با باران
آرام
جاری می شوم با باران
در خودم
حل می شوم
-----
-----
-----

ششم:باران بی حیا
***
مرزی نیست
بین آسمان و شکم اش
کرده آویزان شومبولش را
جیش می کند شر و شر به زمین
و بعد می گذارد،
می رود!
بی شعور!!
-----
-----
-----
هفتم:بعد باران
***
دنیا پر رنگین کمان
از نو متولد شده
همه جا و همه کس
آسمان کثافت تهران،آبی
خیابان های روغن گرفته،تمیز
درختان گردوغباری،سبز
من اما
قدم زنان
قطره قطره های باران را
می اندیشم
*
**
***
***
باد می آمد
یاد تو
گذشت از پرده ها
کنار من روی تخت خوابید
سرش را
روی سینه
یاد تو
آه
ماسید چک چک اولین نم باران روی شیشه
چشمانم نم زد
------
------
------

دوم:بارش باران
***
باران می آید
برگ های گل کوکب درونم
چترهایش را
می گستراند
گویی
سنجاقک یادی
در کوچه باغ خاطره
پرسه می زند
-----
-----
-----
سوم:باز باران
***
باران که می آید
سیرسیرک وقت
بر صفحه ی دلم
آرام می گیرد
و عقربه ی خواب
به آرامی
راه خودش را
در پیش کلی فکر
از میان تنه ی تنومند دلتنگی ها
بیرون می کشد
-----
-----
-----

چهارم:طوفان و باد
***
طوفان باد باران
در بهبهه ی عشق من و تو
چنان
گوش کن:
باران که می آید
چیزی شبیه کرم
آرام آرام
بیرون می خزد
از سرزمین خزانی اجدادیم
چیزی که می لولد
بر گستره ی خوابم
و می آشوبد
آرامش شبانه ام را
-----
-----
-----
پنجم:باران شلاقی
***
امشب باران چنان می بارد که گویی
هر چیز بین من و تو
شسته می شود
و من یادم می رود که تا کجا
که تا کجا
دوستت داشتم
و یادم می رود
مسیر خانه ات را
و از یاد می برم
چه اشک هایی که برایت ریختم!.
زیر صاعقه و باران شلاقی
زانو زده به زمین
خودم را در آغوش می گیرم
هم آمیخته اشک هایم با باران
آرام
جاری می شوم با باران
در خودم
حل می شوم
-----
-----
-----

ششم:باران بی حیا
***
مرزی نیست
بین آسمان و شکم اش
کرده آویزان شومبولش را
جیش می کند شر و شر به زمین
و بعد می گذارد،
می رود!
بی شعور!!
-----
-----
-----

***
دنیا پر رنگین کمان
از نو متولد شده
همه جا و همه کس
آسمان کثافت تهران،آبی
خیابان های روغن گرفته،تمیز
درختان گردوغباری،سبز
من اما
قدم زنان
قطره قطره های باران را
می اندیشم
*
**
***
14/DEC
No comments:
Post a Comment