بی حس
می گردم قابی برای رویاهایم پیدا کنم
چیزی به شکل بلور
با بوی ترانه و بابونه
پیش از آمدن زمستان
سردی خفه کننده اش با تنهایی
با دست هایی هراسان
میان شاخه ها ی شکسته سر گردانم
حس می کنم چیزی زیر برفها مانده
پیش از انجماد شقایق
دست هایت را به من بده
تا رو یای بهار را
در طرحی نو
قاب کنم4/dec
No comments:
Post a Comment