هر زمان که برایت شعری می گویم
دستانم در پی دستانت
دکمه های کیبورد را آرام
لمس میکند
عطر تو لابه لای هر اتم اکسیژن این اتاق می پیچد
داخل ریه هایم آزاد میشود
دلم هوای تو را میکند
پنجره را باز می کنم
پرده را کنار
عطرت اما
در کوچه های قرار
پیچ می خورد
باز از پنجره
هجوم می آورد سمتم
مجبور میشوم در آغوش بگیرمش
و چنان گریه می کنم که خواهر کوچکم بغض کرده
در آغوش میگیرد پاهایم را
و با شیرین زبانی می گوید:
داداش کابه
کی اذیتت کلده؟
تمام تنم غرق اشک هایش میشود
برای رودابه ی عزیز
کو کوی غمگین من
که پرواز کرد
کو کوی غمگین من
که پرواز کرد
26/oct
1 comment:
:-(
Post a Comment