Sunday, October 31, 2010

آمینا دوازده




آمینا
آسمان ابریست
هر جا تکه ای
ابر ها شکل هایی میسازند
شکل عشق من و تو
آن یکی که آنجاست
شبیه موج های دریاست
موج همان دریایی که در ساحلش دیدمت
همه جا آبی شد
آمینا
یادت می آید؟
***
آمینا
بیا به یک جزیره گرم برویم
همراه با صدای مرغان دریایی
آرام
موج ها را بشکافیم
شانه به شانه شنا کنیم
اگر خسته شدی قول میدهم روی شانه هایم سوارت کنم
تا به ساحل آن جزیره ی گرم خالی برسیم
آنجا
دور از همه ی آدم هایی که دروغ می گویند
دور از تمام ماشین های دود زای پر سرو صدا
دور از تمام آدم هایی که گناه ،لای هر دقیقه شان پنهان است
دور از آشغال ها و سیاهی
دور از مردمی که عشق را گناه می دانند
زیر همین تک درخت نخل بلند
با یک شاخه گل مروارید
حرف های عاشقانه بزنیم
آمینا؟
تو فکر میکنی که من بی منطقم؟
نه امینا
تو من را میفهمی
آه
آب سرد است
تا غروب به جزیره می رسیم


31/oct

1 comment:

seti said...

;-Dvaghan ziba bud!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
khailiaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaa!
yani neiduni chghad:-DmrC