یک
تنهایی
رازی ست نا مکشوف
دور و دراز و دست نیافتنی
که از ابتدای خلقت
سایه ی ترس را
همچنان
با خود به یدک می کشد
دو
تنهایی
سر بر می آورد
وقتی نباشی
و سیل اندوه
می بردم
به اقیانوس فراموشی
سه
خواب دیدم
آمده ای
با لبخند و ریحان و پیراهنی با گل های ریز آبی
کاش
ایکاش
تا ابد در همین خواب
می ماندم
چهار
می گویند:
خواب برادر مرگ است و
بیداری
فرزند آدمی.
می خواهم عاق نمایم
این نا خلف را برای همیشه
پنج
وقتی دلتنگم
تو
با دستانی پر از حس آسمان
قلبم را پروانه ای می کنی
و بال های شکسته ام را وادار پرواز
وقتی دلتنگم
به خودم قول می دهم
این بار در قلبم زندانیت کنم
تنهایی
رازی ست نا مکشوف
دور و دراز و دست نیافتنی
که از ابتدای خلقت
سایه ی ترس را
همچنان
با خود به یدک می کشد
دو
تنهایی
سر بر می آورد
وقتی نباشی
و سیل اندوه
می بردم
به اقیانوس فراموشی
سه
خواب دیدم
آمده ای
با لبخند و ریحان و پیراهنی با گل های ریز آبی
کاش
ایکاش
تا ابد در همین خواب
می ماندم
چهار
می گویند:
خواب برادر مرگ است و
بیداری
فرزند آدمی.
می خواهم عاق نمایم
این نا خلف را برای همیشه
پنج
وقتی دلتنگم
تو
با دستانی پر از حس آسمان
قلبم را پروانه ای می کنی
و بال های شکسته ام را وادار پرواز
وقتی دلتنگم
به خودم قول می دهم
این بار در قلبم زندانیت کنم
8/Apr
No comments:
Post a Comment