به نام من
تا میتوانی گناه کن
تا میتوانی آتش بسوزان
تا توانستی جیغ بکش
من اما
بی صدا شده ام
وقتی تصویرت نیست
چشم هایم خون گریه میکنند
همه ی لحظه ها
چشم هایم سرابت را هر شب
هزاران بار میبیند
هزار بار دلتنگت میشود
به نام من تا میتوانی بنوش
من مستم
و با نوشیدن یک جرعه از لبان لاله ات
صادقانه ترین نوازش هایم برای توست
هنوز
ساعت های خلوتم از ترا
هر یک لحظه اش را
هر کشمکش مدام این قلب را
روشن کردن شمع را
همه ی تاریکی هایم را
به یاد آن باد که گیسوانت را پریشان کرد
من دیوانه شدم
تو به نام من
تمام کاوه را بگیر
بکش به صلابه
به زخم بکش تازیانه را
با پوست تنش
تمام شعر هایش را بسوزان
اگر سر از سجده برداشت؟
تو به نام من
من به نام من
من تو را در یک کلام میپرستم