Monday, August 2, 2010

نازی



وقتی که بی بهانه صدا میکنی مرا
بالا بلند!غرق بلا میکـــــــــنی مرا

میخوانیم به ناز،بنـــازم خدای را
سرگرم آیه های خدا میکنی مرا

درد و بلای چشم تو را میخرم به جان
وقتی ز غم ، ز غصه جدا میکنی مرا

آهوی اشتیاق و چراگـــــاه عاشقی
دروازه را گشوده، رها میکنی مرا

بر بازوان مخمل شوق نجیب عشق
کنج غریب حادثه جـــــا میکنی مرا

سیراب میشد دل و دستم بـــه ناز تو
از هر چه قید بریده ، وا میکنی مرا

مهتابروی عشوه گر چشم آبی ام !
تا کی رقیب آینه ها میکنی مــــــرا

با آن هوس که میدهدم بوسه بی حساب
آخر( خیال) خسته چـــــــرا میکنی مرا


اردیبهشت 89


No comments: