Tuesday, August 31, 2010

عاشقانه ها یک




به نام من
تا میتوانی گناه کن
تا میتوانی آتش بسوزان
تا توانستی جیغ بکش
من اما
بی صدا شده ام
وقتی تصویرت نیست
چشم هایم خون گریه میکنند
همه ی لحظه ها
چشم هایم سرابت را هر شب
هزاران بار میبیند
هزار بار دلتنگت میشود
به نام من تا میتوانی بنوش
من مستم
و با نوشیدن یک جرعه از لبان لاله ات
صادقانه ترین نوازش هایم برای توست
هنوز
ساعت های خلوتم از ترا
هر یک لحظه اش را
هر کشمکش مدام این قلب را
روشن کردن شمع را
همه ی تاریکی هایم را
به یاد آن باد که گیسوانت را پریشان کرد
من دیوانه شدم
تو به نام من
تمام کاوه را بگیر
بکش به صلابه
به زخم بکش تازیانه را
با پوست تنش
تمام شعر هایش را بسوزان
اگر سر از سجده برداشت؟
تو به نام من
من به نام من
من تو را در یک کلام میپرستم




31/agu


No comments: