
روز
دلتنگ
به آرامی،به اوقات فراغت می رفت
ابر
آبستن اندوه شب غربت بود
من
در آغاز غروب ابدیت بودم
---
لحظه ها
همسفر بال کلاغان
به افق می پیوست
---
لک لک حوصله،
در تیره گی وهم
نشست
دلتنگ
به آرامی،به اوقات فراغت می رفت
ابر
آبستن اندوه شب غربت بود
من
در آغاز غروب ابدیت بودم
---
لحظه ها
همسفر بال کلاغان
به افق می پیوست
---
لک لک حوصله،
در تیره گی وهم
نشست
زمستان 79
No comments:
Post a Comment