منم کودک دیروز
غرق شده در کودکی ها
بازی
یک کفش قشنگ
خوردن میوه ی دزدی
موهای پریشان و کثیف
سنگ اندازی به همه جانور و شیشه و دار
آبتنی در رودخانه ی لخت جاری
برداشتن پول از جیب پدر
یک جیب پر از خوراکی و بچه ی مار
و دویدن، بدنبال یک دختر مو بور تمیز
چشم هایش آبی
موهایش خرگوشی
و ته کوچه ی بن بست صفا
یک بغل،سفت، بوس از لپ هایش و صدای جیغ اش
و من دم بریده
که با یک مشت پاستیل
نشسته روبروی دختر
هر یک پاستیل
یک بوس
بدون جیغ
25/nov
2 comments:
az bachegitam marmulak budi !:-D
baba hadoaghal 2ta pastil midadi besh khasis:-p
نه خداییش!
Post a Comment