Tuesday, December 29, 2009

the formol


مشروب

سیگار

زن

سه اصل مردان عصر جدید

فکر که میکنم همین سه فرمول برای قبل از این هم بوده

و با این که این سه خسته کنندست نمیتونن ولش کنن

چون دیگه جزیی از درونشونه

شده یکی از اعضای بدنشون

شاید مث یه غده یا

شاید هم چیزی از بیرونه

مث اکسیژن

درسته که واس زنده موندن مصرفش میکنن

اما ارزشی براش قایل نیستن

اکیژن کثافت و فرمول سه گانه ی توپ

خب یه سری چیز هم همراه این سه هست

مث رک شدن

مث فراموش کردن همه چی

مث خیانت به دوست دخترت یا بد تر به زنت

مث مواد

مث سردرد

مث گه گیجه گرفتن

مث خالی شدن از همه چی

بش میگن به پوچی رسیدن

مث سرطان

یا میگرن

مث سورپرایز شدن واس وقتی که مستی

و یه دفه یه فرشته تو اتاقت ظاهر میشه

و تو گیج تر میشی

اما مستی

و مستی گاهی شهوت رو دس کاری میکنه

پس بی خیال همه ی منطق ها

شایدم به سرت زد و قبل اینکه بری سمتش بشینی رو صندلی روبروش تا موجودی که قراره دس مالیش کنی رو یه فصل سیر تماشا کنی تا شاید مث قبلی ها از یادت نره

توش دنبال چیز جدیدی میکردی و بعد کارت میبینی همون زندگی گوه رو داری

بدون کوچکترین تغییر

اینجاس که از خودت میپرسی چرا اینجوری شد؟

و به یادت میاد که اولین دوست دخترت رو با یکی دیگه تو خونه ای که کلیدشو به بهترین دوستت داده بودی گرفتی و از اون به بعد قاط زدی

و چه قاط زدن دوست داشتنی ای

سیگار

سیگار

یه ته استکان مشروب

از همون جایی که نشتی روبروش پیرهنتو در میاری

چون داری آتیش میگیری

اتاق پر دود

و فرشته ای که روی ابر ها و روی تخت منتظرته

دوست داری وسط یه دشت باشی

کنار دریای آروم و آبی

حتی حال این که به سمتش بری رو نداری

بش میگی بیا اینجا

میاد

تو لبای خیسش زندگی و اکسیژن میبینی

پس میمکی

گردنش به صافی دو خط موازیه

به نرمیه قاصدک

و با منحنی هایی خشن

انقد خشن که فشارش میدی

راه هوا رو

ممکنه کمی بترسه

وقتی که بیدار میشی

مث دو تا بچه تازه به دنیا اومده

لخت لخت

و احتمالن اون خوابه

یه ته استکان مشروب کنار تختت

یه بسته مارلبرو روی یه زیرسیگاری با کونه های بیشمار سیگار

و فرمول سه گانه همینجاست

همش

تو فاصله یک متریت

حالا؟

نه

حالا چی؟

تمومه؟

حس میکنی وسط یه فیلمی

فیلمی که خودت بازیگرشی

نقش اصلی

و خودت تنها بینندش

خب

به خودت قول میدی سیگار بهتری بکشی

یا بیشتر بکشی

یا انجل ترش رو تور کنی

به یه طریق خیلی خفن

مسلن تو یه روز بارونی سوار ماشینت کنی و عاشقش کنی

یه مشروب قدیمی تر بگیری

یه چی تو مایه های سال 1980 چیز خوب و کمیابیه

و قول میدی که ایندفعه رمانتیک تر باشه

بیشتر طول بکشه

بیشتر خوش بگذره

پس فعلن واس اینکه بگذره

سیگار

مشروب

یه کمی تماشای تی وی

و روز بعد توی یه پارتی

میخای خوش بگذرونی

مشروب

مشروب

مشروب

آروم مز مزش میکنی

طعم گرم و تلخش که سر خوشت میکنه رو میپرستی

همه تنت گرمه

هیچ چیزی تو دنیا نمیتونه آرامشت رو به هم بزنه

آروم یه نخ هم روشن میکنی تا بترکونه

حالا نوبت چشم چرخوندنه

یه جدید

اندام متفاوت تر

چشمای رنگی تر

موهای براق تر

شاید یه بلوند چش آبی

شایدم یه سبزه ی چشم و ابرو مشکی

یه کم تپل

یا نه

مانکن مانکن

اوکی

همونجاست

پیداش کردی

یه مو خرمایی ریزه که یه گوشواره بزرگ کرده گوشش

یه ندا با دوستت که پارتی رو گرفته میده

یکی از دوستات که یادت نمیاد چندمین دوست دخترت رو واس اینکه بش حال بدی فر دادی سمتش

نشونش میدی: کیه؟

اوه بی خیالش مرد

اون شوهر داره

بیخیالش

بگرد زیادن

بیخیال؟

نه نه نه

از دستش نمیدی

عمرن

این همون موجودیه که باید بزنیش زمین

میری تو کارش

یه نگاه

دومین نگاه و یه کوچولو لبخند

شاید یه کم حالت ابرو

سینه رو صاف میکنی

وا مسیتی تا مردی که احتمالن شوهرشه ازش جدا شه

تو این فاصله ارتباط چشمیت رو حفظ میکنی

تو یه تایم مناسب میری سمتش

اولین جمله ای که میگی :

بدون اغراق نمیشه از شما چشم برداشت چون زیبا ترین موجود این میهمانی هستین

و خوشحالم از ملاقات شما

این تلاشته

این کل زندگیته

بنیان گذاشته شده روی موج بی ثبات دریا

این تو هستی

چنین آدم آشغال و بی مصرفی

bitch

29/dec/09

No comments: