Sunday, February 27, 2011

خیال



بیگانه با آفتاب
دشمن با آیینه
چشم هایش سالیان سال
سرگردان سراب سرزمین سیبری ست
و دلش نمی خواهد
از نیمکره ی تاریک زمینی ،جدا گردد
و درآسمانش هیچ پرنده ای پرواز نمی کند
و در کتاب قانونش قوهای مهاجر هیچگاه عاشق نمی شوند
در یخبندان دریاچه ی دلش
آینه ای
که آفتاب را
پس می زند


26.feb
for kave

بمان



وقتی که میرانی مرا با دست
یا دور می گردی ز من با قهر
تکلیف آغوش من و تو هیچ!
زانوی حسرت در بغل دارد
تنهایی تلخ اتاق من



26.feb

Saturday, February 26, 2011

رکورد


در سکوت دشت
راز سر به مهر
بر فراز کوه
آشیان ابدی آفتاب.
شبنم از میان خاک
قله را نشانه رفته ست
ما
من و تو
این میانه
چهل و هفت ساعت
همدگر را بوسیدیم (گینس)
و انتظار کشیدیم
یک شهاب در آسمان رقصش گرفته
من و تو
ما
گرفتار همدیگر شدیم


26.feb

وطن!خرابه ای بیش نیست


وقتی
دروغ
قد می کشد مقابل چشمان حافظه
تاریخ
در پیله ی خیانت
محبوس می شود
وقتی انبوه سینه سرخ
دیوار های فاصله را نقش می زند
با رنگ عاشقی
سلول های شوق
در احتراق حادثه
ققنوس می شود

وقت است
آنکه باز گشایند
دروازه ی یقین صراحت را
تا مقدم بهار
عطر شعور و شعر به جانها بپا کند
تا باز هم قناری آزاد
در کوچه باغ خاطره
شوری به پا کند

تا بغض آسمان
آبستن شقایق یک دشت آرزوست
هستم فقط به یاد وطن
ورنه !
نیستم

26.feb
برای آن جا که خیلی ها می گویند آبادیست!
اما به چشم خود خرابه هایش را دیده ام
و کسانی که از کنار خرابه ها رد می شدند و می گفتند،قه قهه زنان:آباد است
ویران شود هر که ایران را ویران کرد

روح سرکش



آب
ساکت و صبور
آسمان
پر از هجوم بغض در گلو
اضطراب نبض در تب زمین
بوی انتظار در سکوت ابر
عابران خسته،ازدحام درد
لحظه های پر از نیاز حادثه
ساحل شکسته گفت:در سرشت موج،روح سرکشی ست


26/feb

Thursday, February 24, 2011

DNA


ببین که چگونه
غرق درد می شوم
غرق تو
و سایه های انجماد آبی چشمانت
به آن رشته از دی ان ای من
که شکل قلب قرمزی ست
وارد شده

جهش یافته
و مدام هوای تو را می کند

مرا به میهمانی نوازش گیسوانت دعوت کن

24/feb

Wednesday, February 2, 2011

حس تازه


گرم بود
خیس و لزج
پر تف
وقتی یواشکی
به بچه اسب سفید رنگ تازه متولد شده
یک پر یونجه دادم
و انگشت کوچکم
در دهانش لغزید


2/FEB

مقصر


نفس حبس کرده ام
همیشه دستانم خشک و سرد می شد با دیدنت
و بعد
سایه های بی شماری در هاله ی نور
تنم را غرق لمس هایی کرده اند به دور از شهوت
سیاهی هایی پر از خاطره
فاصله هایی که داشتم با خود
و عشق از یاد رفته ام
که یک روز گرم بهاری
سپرد گیسوانش را به دست نوازشگر کس دیگری
و نشنید زمزمه هایم:تنهایم نگذار
نفس حبس کرده ام
قدم قدم به خودم نزدیک تر شدم
پیش خود فکر کردم:دست هایش گرم تر بود!
بی شک!
و من
هر دو شنبه
در مسیرت قدم زدم
و تو
با هزاران دست
هزاران چتر
هزار آغوش
و ده ها هم خوابی داغ
آشنا شدی و من
نفس حبس کردم
آه کشیدم و فهمیدم
مشکل از تو بود
و
نه دستان یخ بسته ام


02/FEB/11

سکوت وحشی



اندوه غروب
از چهار جانب
طلوع می کند و باد
ستاره ها را
پشت پرده های پرنیانی ابر
پنهان
بگو مرا به دیدن ماه نیازی نیست
و در هوای آمدنت
پچ پچه های سکوت
آمیخته ی بوی بالهنگ و ختمی ست
چرا که
همیشه
قطره ای از نگاه تو
با من است

تقدیم به میرتل گریان
نسیم
2/FEB

TS-3358


حوصله ات را ندارم
مدام
عین کودکی وحشی
که اسب اش را گرفته باشند(یک تکه چوب)
می گریی
ونگ،ونگ
و می گویی :مرا دوست نداری!!!
حوصله ام را سر می بری
با اینهمه گمان
با آن اشک دم مشکت
و نمی فهمی
که هیچ گاه دوستت ندارم
حتی به سر سوزنی (به اندازه ی رد شدن شتر)
احمق!
من عاشق توام
و عاشق
یعنی کلی فرق با دوست داشتن



24/Feb
for nothing
no mistake