
بیگانه با آفتاب
دشمن با آیینه
چشم هایش سالیان سال
سرگردان سراب سرزمین سیبری ست
و دلش نمی خواهد
از نیمکره ی تاریک زمینی ،جدا گردد
و درآسمانش هیچ پرنده ای پرواز نمی کند
و در کتاب قانونش قوهای مهاجر هیچگاه عاشق نمی شوند
در یخبندان دریاچه ی دلش
آینه ای
که آفتاب را
پس می زند
26.feb
for kave
for kave
No comments:
Post a Comment