Sunday, September 26, 2010

آمینا چهار



آمینا
جنگل را نترسان
جنگل معلم کودکی هایم بود
آن وقت ها من
جنگل را دوست نداشتم
وقتی درسهایم را بلد نبودم
جنگل مرا میترساند
سیاه میشد
مرا کتک میزد
وقتی که میدویدم
شاخه هایش تکان میخورد
آمینا
آمینا
وقتی که بزرگ شدم
فهمیدم چه معلم مهربانی بود
جنگل
که مرا از همه ی ترس هایم رها کرد
بانی شد
جرات پیدا کنم
عاشق تو شوم

26/sep

2 comments:

samuneh said...

باعش شد ؟
يعني چي؟

setare said...

to hanuzam joraat ashgh shodan nadari :-D
alanam b jangal niaz dari :-p