Saturday, September 12, 2009

جرات داشتنت



سر به زیرو کتف ها افتاده
من
سر مست صد نگاه نکرده
جرات لحظه ها را درو خواهم کرد
و دل را
مهمان مرحمی از نوشدارو
تو آمدیو من
از ترس رم کردن شوال گیسویت
جنگل را سرشار گریه های شبانه ام خواهم کرد
ترسم اگر بفهمی راز دلم
همین ترنم صدایت
همین عطر تنت
همین بهاری شدن باغ
همه و همه
بخار شود
باز
تو امدیو من
جرات نکردم نگاهت کنم



1 comment:

Anonymous said...

vayyyyyyyyyyy
kave junam fogholade bod in sheret vali be paye lajbaz nmirese :P