
صحبت امروز و فردا نیست
یا دیروز
پارسال و پیرار
صحبت سی سال است
که رفته ای با آینه و شمعدانی
و همیشه با من است
شب و شالی و شلال گیسویی در باد
تقصیر من نیست
یا تو
تقدیر شاید
و تمام رفت و آمد های حاشیه رود شب
***
باید سری به چافرود بزنم
و آواز غریبی که بُعد وُسعت ها را حاشوری به رنگ غروب می پاشد
و مرا
و رویاهایم را
به وسعت مردابی در آنسوی نِی نَوای نِی ها
***
باید سری به چافرود بزنم
به مردان شالیکار
به زمزمه های نارس خوشه های برنج
به ماه
به آینه های ترک خورده ی سی سالگی
و به کودکی با سایه ی مبهم پشت لبش
که هنوز زمزمه می کند:
ترا من چشم در راهم*
***
برای رفتن به سرزمین لوط
نیازی به ویزا نیست
بهایش را مردانی پرداخت کرده اند که قرنها
خواب را حرام کرده اند
به چشمان معصوم شب
تنها تبصره ی نا نوشته
عِرض در اِزای اَرز
حقیقت نیاز و مجاز ناز
رنج سفر برای روسپیان پروازی
و غارت بی دردسر چاه های نفت
یا دیروز
پارسال و پیرار
صحبت سی سال است
که رفته ای با آینه و شمعدانی
و همیشه با من است
شب و شالی و شلال گیسویی در باد
تقصیر من نیست
یا تو
تقدیر شاید
و تمام رفت و آمد های حاشیه رود شب
***
باید سری به چافرود بزنم
و آواز غریبی که بُعد وُسعت ها را حاشوری به رنگ غروب می پاشد
و مرا
و رویاهایم را
به وسعت مردابی در آنسوی نِی نَوای نِی ها
***
باید سری به چافرود بزنم
به مردان شالیکار
به زمزمه های نارس خوشه های برنج
به ماه
به آینه های ترک خورده ی سی سالگی
و به کودکی با سایه ی مبهم پشت لبش
که هنوز زمزمه می کند:
ترا من چشم در راهم*
***
برای رفتن به سرزمین لوط
نیازی به ویزا نیست
بهایش را مردانی پرداخت کرده اند که قرنها
خواب را حرام کرده اند
به چشمان معصوم شب
تنها تبصره ی نا نوشته
عِرض در اِزای اَرز
حقیقت نیاز و مجاز ناز
رنج سفر برای روسپیان پروازی
و غارت بی دردسر چاه های نفت
17.march