
مشتی دانه در مشت ها
و اندوهی به مقیاس اقیانوس
در سینه دارم
هر شب رویاهایم را
در هوای کبوترانت پرواز می دهم
کبوتر میشوم پشت شیشه ی اتاقت
تک می زنم مدام پنجره ات را
خسته ام
بق بقو
گرسنه ام
بق بقو
چینه دانم خالیست
و هوا سرد
برای مشتی دانه
پنجره را بگشا
تا آغوشت را پرواز کنم
و اندوهی به مقیاس اقیانوس
در سینه دارم
هر شب رویاهایم را
در هوای کبوترانت پرواز می دهم
کبوتر میشوم پشت شیشه ی اتاقت
تک می زنم مدام پنجره ات را
خسته ام
بق بقو
گرسنه ام
بق بقو
چینه دانم خالیست
و هوا سرد
برای مشتی دانه
پنجره را بگشا
تا آغوشت را پرواز کنم
24 june
No comments:
Post a Comment